خیال واژه

متن مرتبط با «دغدغه های من» در سایت خیال واژه نوشته شده است

من و سطل شیری که گاو تویش تاپاله انداخته

  • دوست داشتنت کار طاقت فرسایی است. تا می آیم خوبی هایت را بشمارم، لگد می زنی زیر میز. یک مثلی بود که خودت می گفتی، گاوی که سه من شیر می دهد و لحظه آخر توی سطل شیری که ازش دوشیده اند تاپاله می اندازد. تو همان گاوی که خیرت به آدم نمی رسد. خوبی هایت همان سطل شیر تازه ای است که تویش تاپاله انداخته اند. همه چیز را زهرآگین می کنی. به بهترین روزهای عمرم زهر می پاشی و ادعایت می شود همه این حرف ها از سر دوست داشتن است. آخر گِل بگیرند آن دوست داشتنت را، مگر من از تو چه می خواستم؟ جز اینکه من را همان طوری که هستم دوست داشته باشی. مگر من تو را همان جوری که هستی نپذیرفته ام؟ کاش زودتر راهمان از هم جدا شود. پاره تنم هستی ولی دیگر تحمل آن نیش های زبان تند و تیزت را ندارم. خسته ام. بریده ام. دلم می خواهد دوستت داشته باشم. تمام و کمال. ولی تو نمی خواهی. نمی گذاری. کاش بمیرم و راحت شوی. یا بمیری و راحت شوم. چرا که می دانم تا روزی که یکی از ما نفس می کشد، آرامش و دوست داشتنی هم در کار نخواهد بود. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • معجزه های ندیده و نشنیده

  • چقدر احتمال دارد از الان که یک شهریور است تا یکی دو هفته دیگر معجزه ای رخ دهد؟ اصلا معجزه ها وجود دارند؟ یک بار توی یکی از این سایتهای همدلی و همفکری نوشتم آیا معجزه وجود دارد؟ خانمی از شیکاگو در قسمت چت خصوصی عکسی از یک ماشین له شده کنار اتوبان برایم فرستاد و گفت این عکس ماشین اوست که پارسال توی هوای بارانی داشته رانندگی می کرده و چپ کرده. بعد گفت فقط یکی دوتا خراش برداشته و به جز سوختگی شیمیایی ناشی از باز شدن کیسه هوا، مشکل دیگری پیدا نکرده. تازه یک بار هم به خاطر عفونت حاد تنفسی تا مرز دیدن ملک الموت رفته ولی دقیقا همان روزی که دکترها قطع امید کرده بودند و به خانواده اش گفته بودند دیگر کاری ازشان برنمی آید حالش به طرز معجزه آسایی خوب شده. بنابراین اعتقاد داشت آدم وقتی خیلی خیلی به معجزه احتیاج داشته باشد برایش اتفاق می افتد. اما اگر آدم بنشیند و برای معجزه دعا کند فلان خر هم دستش نمی دهند. راستش من زیاد دعا کرده ام. یعنی آن زمان هایی که هزار تیر دعا از هر کرانه روان می کردم تا دست کم یکی شان کارگر بیفتد، به معجزه و دعا و این چیزها اعتقاد داشتم. فقط می گفتم لابد من زیاد خوب نیستم. لابد لایق نیستم. انگار خدا هم مثلا والدینم بود که برایش کافی نباشم و آن یکی بنده سوگلی باشد و من بنده آس و پاس و بی لیاقت. بعدها بی خیال شدم و دیگر معجزه نخواستم. دیگر خدا هم برایم معنای خاصی نداشت. نه به خاطر برآورده نشدن آرزو یا رخ ندادن معجزه، بلکه اساسا به این نتیجه رسیدم که این قبری که دارم بالای سرش گریه می کنم هیچ مرده ای تویش نیست.الان در برهه ای از زندگی هستم که انگار چپ کرده ام و دارم توی هوا پشتک می زنم و حتی وقت ندارم درست موقعیت را تجزیه و تحلیل کنم و بترسم یا امیدوار باشم. فقط می دا, ...ادامه مطلب

  • وبلاگهای سوت و کور

  • صدای باد، قیژ قیژ پنجره های زنگ زده و باز مانده، زوزه ای از دوردست، صدای پای سگی ولگرد، موشی که دارد گوشه دیوار تکه چوبی می جود، همراه گرد و خاک و تار عنکبوت و بوی نا را تصور کنید. اسمارت فون ها تمام زندگی مان را گرفته اند و وبلاگها فراموش شده اند و دقیقا به این شکل در آمده اند.پ.ن: مال خودم هم اگر از دستم نیفتاده بود و به فاک نرفته بود احتمالا الان اینجا نبودم., ...ادامه مطلب

  • و آفتاب هرگز بر من نخواهد تابید

  • گاهی آن‌چنان بار غصه زیاد می‌شود که تنها گزینه‌ی پیش رویم این است که خودم را بکشم و راحت کنم. آنقدر راه‌های مختلف خودکشی را گوگل کرده‌ام که همه را حفظم. راه‌های کوتاه، راه‌های طولانی. راه‌های سریع، را, ...ادامه مطلب

  • باد لا به لای موهایی که دستی آنها را می بافت

  • موهایم را چیدم و انداختم دور. دور که نه، خانم آرایشگر که اصرار داشت موهایم حیف است و بلند است و آدم موهایی که تا کمرش می رسد را کوتاه نمی کند بلکه بلندتر می کند و می گذارد توی باد برای خودشان برقصند ت, ...ادامه مطلب

  • و پایان خوشی های کوچک...

  • طوری سردمه که حس می کنم دیگه هرگز گرم نمیشم. طوری غمگینم که حس می کنم دیگه هرگز، هرگز، هرگز خوشحال نخواهم بود..., ...ادامه مطلب

  • من بی جیره و مواجب مجبورم جواب بدم

  • اگه شغلی تحت عنوان "پاسخ دادن به تلفنهای پی در پی و بی امان مادربزرگ" وجود داشت، قطعا حقوق و مزایا و بدی آب و هوا و سختی کارش یه فیش نجومی رو رقم می زد.+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۶ساعت 19:35&nbsp توسط آبی  |  Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • غار من

  • نشسته بودم گوشه غارم و با خودم فکر کرده بودم امروز چندمین روز است که به جز سلام و "شب به خیر" و "خواهش میکنم قابلی نداشت" هیچ حرفی با کسی نزده ام.آن هم در شرایطی که با پنج نفر دیگر در یک اتاق دوازده متری زندگی می کردم و خواهی نخواهی صدای نفسهایشان را هم می شنیدم.اتاق ما با همه اتاق های خوابگاه فرق داست.جلو تختهایمان پرده کشیده بودیم تا هرکسی حریم خصوصی خودش را داشته باشد که بتواند توی آن حریم که به وسعت یک تخت بود،تنها باشد."سین" که تخت بالایی من را اشغال کرده بود آدم پر جنب و جوشی بود.وقتی می آمد توی اتاق و می دید همه بیدارند،کسی درس نمی خواند و کسی توی غارش نیست -اسم تختهایمان را غار گذاشته ,غار ...ادامه مطلب

  • از گفته های دیگران

  • یه نفرم یه جا نوشته بود:همین تویی که الان دچار فروپاشی شدی،یه روزی می رفتی پشت مبل قایم می شدی،سرک می کشیدی، یهو مامانت بلند می گفت: دالییی! و تو غش می کردی از خنده... چقدر منم،چقدر این نوشته منم... ,گفته,های,دیگران ...ادامه مطلب

  • بی عنوان مثل احساسات این روزهایم

  • آخرین باری که دلم سخت گرفته بود و گریه کرده بودم و خدا را صدا زده بودم و کاسه ی "چه کنم چه کنمِ" توی دستم را نشانش داده بودم و باران بهاری گرفته بود مشکلم حل شد و آرزویم برآورده.امیدوارم این بار هم... +سال نو مبارک.صد سال به این سالها :)  , ...ادامه مطلب

  • بین همه تبریک های جور واجور

  • اسکار بهترین تبریک و قشنگ ترین آرزوی نوروزی هم می رسه به استاد راهنمام,که برام در سال جدید "دلِ خوش" آرزو کرد.+آدم وقتی میاد مسافرت،وقتی سال تحویل خونه نیس،انگار اصلا سال نو نشده :( البته عید امسال مهمون امام رضا بودیم. +باور نکردنیه ولی سال دیگه همون دید و بازدیدهای ملال آور رو ترجیح میدم به هر مسافرتی.اصلا حیف عیدی هایی که می شد گرفت :( , ...ادامه مطلب

  • بهار فصل دلتنگی من

  • عجیب اینکه بهار چقدر دلگیر است.مگر نمی گفتند پاییز خاموش و ملال انگیز است؟ فصل دلتنگی...فصل هوای سنگین., ...ادامه مطلب

  • منم که رو حرف حافظ حرف نمیزنم

  • تا میگم شیطنت بسه,امروز درس می خونم,حضرت حافظ میاد در گوشم می گه: ای دل اَر عشرت امروز به فردا فکنی/ مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد?,این منم که قمار رو باخته,دیوانه منم منکه روم,منم که از روز ازل ...ادامه مطلب

  • دغدغه

  • دارم میرم سفر.زوری.بعد از این حجم گرفتاری و دلتنگی و تابستون زدگی همینم کم بود واقعا. دعا کنید در نبودم لپ تاپمو دزد نبره,چون 90 درصد وجود من خلاصه شده توش و 10 درصدم اعضا و ضمائم بدنمه.خلاصه که زندگیم لپ تاپمه :| برگشتم به همه سر میزنم.کامنتا هم جسارتا همون موقع.,دغدغه,دغدغه به انگلیسی,دغدغه بالانجليزي,دغدغه های یک مرد,دغدغه های فرهنگی,دغدغه های متاهلین,دغدغه های غضنفر,دغدغه های لرها,دغدغه های من ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها