چشمها حرف می زنند

ساخت وبلاگ
 چطور مرا هم مثل خودش دیوانه کرد؟

می نشست رو به رویم. دستم را می گرفت و می گفت: نمی خواد هیچی بگی، فقط نگاهم کن.

و من مدت زمانی را که نمی دانم چقدر بود زل می زدم به وبلاگ چشمها کلمه ی تیره مهربان و مردمکهای گشاد شده اش.

 

پ.ن: همه عمر دیر رسیدیم!

خیال واژه...
ما را در سایت خیال واژه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khialevajeo بازدید : 125 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 18:15